خدا
شنبه 90 شهریور 12 :: 12:43 صبح ::  نویسنده : حسین اخوان

عظیم ترین آیه قرآن ؟  آیة الکرسی

 

عدالت آمیزترین آیه قرآن ؟  ان الله یأمربالعدل والأحسان

بهترین قصه قرآن ؟ قصه حضرت یوسف

سوره ای که فضیلت قرائتش 12 برابر قرآن است ؟  سوره یاسین

عروس قرآن ؟  سوره الرحمن

قلب قرآن ؟  سوره یاسین

 ریحانه قرآن ؟  سوره یاسین

مادر قرآن ؟  سوره حمد

سوره حجاب ؟  سوره نور

سوره پیامبران ؟  سوره بروج

 سوره امام علی (ع) ؟  سوره واقعه

سوره امام حسین (ع) ؟  سوره فجر

آیه استرجاع ؟  انا لله و انا الیه راجعون آیه 156 سوره بقره

 آیه حجاب ؟ قل للمومنین یغضوا...... آیه 30 سوره نور

 آیه چشم زخم ؟  و ان یکادالذین کفروا...... آیه 51 سوره قلم

آیه تحدی ؟  قل لئن اجتمعت الانس......... آیه 88 سوره اسراء

آیه مباهله ؟  فمن حاجک فیه من بعد ....... آیه 61 سوره آل عمران

قرآن مجید مشتمل بر چند بسم الله الرحمن الرحیم ؟ 114 بسم الله الرحمن الرحیم

 قرآن مجید مشتمل بر چند بسم الله ؟ 115 بسم الله

قرآن مجید مشتمل بر چند سوره ؟ 114 سوره

قرآن مجید مشتمل بر چند سوره مکی ؟ 86 سوره

قرآن مجید مشتمل بر چند آیه ؟ 6236 آیه ( بفرموده امام علی (ع) )

قرآن مجید مشتمل بر چند حزب ؟ 120 حزب

قرآن مجید مشتمل بر چند کلمه ؟ 77437 کلمه

قرآن مجید مشتمل بر چند حرف ؟ 323671 حرف

قرآن مجید مشتمل بر چند رکوع ؟ حدود 1000 رکوع

قرآن مجید مشتمل بر چند سوره با حروف مقطعه ؟ 29 سوره

قرآن مجید مشتمل بر چند حرف نورانی ؟ 14 حرف (صراط علی حق نمسکه)

بزرگترین سوره قرآن ؟ سوره بقره

بزرگترین آیه قرآن ؟  آیه 282 سوره بقره

 بزرگترین کلمه قرآن ؟ فأسقیناکموه (سوره حجرآیه 22)

کوچکترین سوره قرآن ؟ سوره کوثر

 کوچکترین آیه قرآن ؟  آیه مدهامتان ( سوره الرحمن آیه 64)

 کوچکترین کلمه قرآن ؟ ق ، ص

 کلمه وسط قرآن ؟ والیتلطف ( سوره کهف آیه 19)

اولین سوره قرآن مجید ؟ سوره حمد

اولین سوره نازل شده ؟ سوره علق

 اولین آیه نازل شده ؟ اقرأ باسم ربک الذی خلق

 آخرین سوره قرآن مجید ؟ سوره ناس

 آخرین سوره نازل شده در میانه راه مکه به مدینه ؟ سوره مطففین

آخرین سوره نازل شده ؟ سوره نصر

 آخرین آیه نازل شده ؟ الیوم أکملت لکم دینکم( سوره مائده آیه 3 )

سوره های معوذتین ؟ سوره ناس و فلق

سوره های زهروان ؟ سوره های بقره و آل عمران

سوره های قرنتین ؟ سوره های انفال و توبه

سوره های سبع الطوال ؟ هفت سوره بلند قرآن

سوره های مسبحات ؟ سوره هایی که با سبح یا یسبح شروع می شوند. 1- اسراء 2- حدید 3- حشر 4- صف 5- جمعه 6- تغابن 7- اعلی

سوره های حوامیم ؟ هفت سوره از سوره 40 تا 46 قرآن مجید

سوره های چهار قل ؟ سوره های کافرون ، توحید ، فلق، ناس

 سوره های طواسین ؟ سوره های شعراء ، نمل ، قصص

سوره های بساتین ؟ سوره هایی که با { الف .لام .میم .را } آغاز میشوند.

سوره معروف به دبابیج ؟ سوره آل عمران

سوره معروف به عقود ؟ سوره مائده

سوره معروف به بدر ؟ سوره انفال

سوره معروف به برائت ؟ سوره توبه

سوره معروف به هل اتی ؟ سوره دهر

سوره معروف به بنی اسرائیل ؟ سوره اسراء

سوره معروف به کلیم ؟ سوره طه

سوره معروف به جامعه ؟ سوره شعراء

سوره معروف به سلیمان ؟ سوره نمل

 سوره معروف به مضاجع ؟ سوره سجده

 سوره معروف به ملائکه ؟ سوره فاطر

سوره معروف به غرف ؟ سوره زمر

سوره معروف به غافر ؟ سوره مومن

سوره معروف به مصابیح ؟ سوره فصلت

سوره معروف به شریعت ؟ سوره جاثیه

سوره معروف به قتال ؟ سوره محمد

 




موضوع مطلب :
جمعه 90 شهریور 11 :: 11:36 صبح ::  نویسنده : حسین اخوان

سلام

امروز میخوام درباره نیرنگ شیرین شیطان با شما صحبت کنم. دوست دارم مرا تکذیب یا تایید کنید. نظرتان هر چه هست بگویید. شیرین است.

میخوام درباره نیرنگ شیطان در گستره جهانی بگم. چیزی که بنیان هر خانواده ای را سیاه میکند. چیزی که هر جمع عاشقانه ای را متلاشی میکند. و چقدر شیرین است که این به دست خود تو انجام میشود.

این نیرنگ چیست؟ کمی فکر کنید و حدس بزنید. چه چیز است که با این همه سیاهی به کام شما شیرین میایید و بعد میفهمید ای کاش و ای کاش؟

این یکی از نیرنگ های اوست که من میگویم.

آن، جابجایی نقش زن و مرد است. شاید این مطلب از نظر خیلی از خواننده ها، مطلبی بس سنتی به نظر بیایید، لطفا کمی تامل و تفکر نمایید.

کودکی خود را به یاد بیاورید. وقتی از مدرسه به خانه می آمدید. آغوش باز و مهربان مادر با غذای خوشمزه و بوی دلنشینش منتظر شما بود. از در نیامده کیف خود را به زمین پرتاب میکردید و میگفتید. مامان من گشنمه چی داری بخورم و مادر با لبخندی که همیشه بر روی لبش بود و آرامش خاصی داشت جواب شما را میداد. تا شما لباسها را عوض کرده و نکرده، دستهای شسته و نشسته آمده این ضیافت کودکانه می شدید.

این مروری به گذشته بود. آیا نقش مادرتان در زندگی شما بی اهمیت بوده است؟ آیا این مادر نبود که وقتی توی کوچه زمین میخوردید به شما دلداری میداد؟ آیا پدر شما به عشق مادرتان نبود که همیشه با دستان پر به خانه می آمد؟ این پدر بار سخت زندگی را بر دوش میکشید تا برای شما نان و رفاهی بیاورد و در این قسمت مادر با ایفای نقش زییای خودش آن برکت را بیشتر متبرک میکرد تا همیشه در خانه آرامشی زیبا باشد.

مادر به چه چیز شناخته میشود؟ به زن بودنش که شما را متولد ساخته؟ به پخت و پزش؟ یا به احساس خوبش؟ به مهربانی اون؟ به آرامشی که به مرد و فرزندانش میداد؟

زندگی مشترک مانند یک ترازویی است که یک سمت مرد با وزن مسئولیتهایش نشسته و در سمت دیگر مادر با وزن مسئولیتهای او.

اینجا مادر نقش خود را خوب بازی میکند و پدر همچنین. پس همیشه این ترازو در توازن است و همه در این خانواده شاد زندگی میکنند و راضی.

حال شیطان جلو می آید. و از زن که سرمایه اش و قوتش احساس اوست استفاده میکند. در گوش او میگوید چرا تو با مردت برابر نیستی؟ چرا او هر کاری که میخواهد انجام می دهد و تو نمیتوانی؟ زن به فکر فرو می رود و میگوید راست میگویی من زندگی خود را باخته ام ولی نمیگذارم دخترم هم ببازد. پس دختر را طوری تربیت میکند که این حق از دست رفته را باز پس بگیرد. اولین حق از دست رفته کار در محیط اجتماعی است تلاش برای کسی شدن. دختر وارد جامعه ای میشود که همه گرگند. پس باید احساسات زیبای خود را کنار بگذارد تا بتواند با این گرگهای درنده روبرو شده و رقابت کند. ماحصل او موفق میشود.  او کاری در جامعه انجام میدهد و بقول خود کسی میشود. ولی او چه چیز را از دست داده؟ احساساتش را.

دختر طبق سنت ازدواج میکند. فشارهای مالی و خواسته های برابری او، او را به کار کردن در محیط وحشی جامعه وادار میکند. او همسر یک مردی هست که او نیز چنین کاری میکند. مرد احساسی ندارد و زن احساس خود را کشته است. وای بر من، وای.

شب هر دو خسته پس از مبارزه ای سخت به خانه بر میگردند یکی زودتر و دیگری دیرتر. زن که از این فعالیت وحشیانه خسته است. نیاز به آرامش دارد و مرد همچنین.

آن زمان پدر تو وقتی از این کار و زار به خانه میرسید و خسته از این جنگ وحشیانه مادری بود که به او احساس آرامش دهد و او را یاری دهد و برای فردا نیرویی دوباره بخشد.

حال مرد خسته از جنگ بدنبال آغوش پر مهر همسرش به خانه میاید. در خانه کیست زنی که او نیز خسته و بدنبال آغوش پر مهر و آرامش دهنده است.

مرد گرسنه است رستوان نزدیک غدا می آورد و هر دو میخورند. هر دو خسته اند ولی کوش آن آغوش التیام دهنده؟ هر دو از فرط نا امیدی و خستگی به خواب میروند و با نیروی کمتر از دیروز دوباره به جنگ میروند.

این نیرو تا چه زمانی وجود دارد؟ 1 سال 3 سال 5 سال؟ بالاخره این نیرو کم میشود و رو به کاستی میگذارد.

حال زن از مرد این آغوش را طلب میکند و مرد از زن بدون اینکه بدانند چه میخواهند. وقتی زن میبیند که مرد نیاز او را برآورده نمیکند. و مرد میبیند که زن به او بی توجه است. چه بلایی سر آنها می آید؟ بر سر مسایل مختلف با هم به بحث مینشینند.

صحبتها از تساوی و شراکت در کار خانه شروع میشود. زن میگوید تو کار میکنی و من، پس باید در کارهای خانه به من کمک کنی. مرد قبول میکند ولی ناقص انجام میدهد. مرد وقتی آرامش نداشته باشد کارش تباه است. مرد سر نافرمانی بلند میکند و با زن بر سر مسایل بی اهمیت به جنگ بر میخیزد. وای بر من، وای بر من.

زن از این که در بیرون خانه کار میکند و استقلال دارد و نیازی به مرد ندارد و همه کارها را میتواند خود انجام دهد به خود میبالد و چه شیرین است مکر شیطان.

مرد که در بیرون خانه کار میکند و استقلال دارد و پخت و پز و وظایف خانه را نیز انجام میدهد در میبابد که نیازی به زن ندارد و همه کارها را میتواند خود انجام دهد به خود میبالد که به زن چه نیازی است و تنها نیاز را هم میتوان از جایی دیگر جست و چه شیرین است مکر شیطان.

وای بر من.

وای بر من.

 




موضوع مطلب :
سه شنبه 90 شهریور 8 :: 4:6 عصر ::  نویسنده : حسین اخوان

یا حی یویاقیوم

یا حیّ و یا قیّوم!

الله جان سلام!

خودت خوب میدانی عزیزم

که لبریزم از عشقت و دارم سر میروم!

لبالبم از سخن عاشقانه برایت!

هر چه میگویم بیشتر سرریزم میکنی!

هر چه میگریم بغضم گلوگیرتر میشود!

هر چه مینوشانی‌ تشنه‌ترت میشوم!

 

الهی الهی الهی!

قربانیت شوم!

مادر و پدرم فدایت!

همسر و فرزندانم قربانت!

دار و ندارم  و هست و نیستم فدایت!

خدای من? تو کیستی اینچنین مهربان؟!

خدا جان خودت فرموده‌ای:

«آنچه در آسمانها و زمین است از آن الله است»

گدایت چه دارد که قربانی‌ات کند؟

چه دارد که ارزش قربانی دادن برایت داشته باشد؟

 

تنها و تنها تو را دارم یا الله!

مگر میشود که خودت را قربانی خودت کرد؟!

میخواهی باز هم قربان ما شوی؟!

ای مهربانترین مهربانان یا ارحم الراحمین!

آخر چقدر تو قربان ما می‌شوی؟!

حسین زیبایت در سخنی سخت عاشقانه گفته:

«انا قتیل العَبَره! ؛ من کشته اشک چشمم!»

 

گویی به دوستدارانش میگوید: «من به قربان اشک چشمهای شما!»

الهی! ای مهربانی که حسین زیبایت‌ را و این عاشق سخت زیبایت را

قربانی ما کردی که اشک ما را در بیاوری!

و اینگونه به این اشک? ما را ببخشایی!!

شگفت و صد شگفت از این همه مهربانی‌ات!

 

الهی ای کسی که همه خوبی‌ها و برتری‌ها از توست!

خودت فرموده‌ای که :

«الله لا اله الاّ هوالحیّ والقیّوم»

چون که تویی زنده و تویی پاینده

لاجرم بنده هم? کشته و مرده توام!

به عزتت قسم میدهم که به لطف و کرم خودت

چنان برکتی به ما عطا کن

که کشته و مرده تو باشیم یا حیّ و یا قیّوم!

الهی! بود و نبودم و دل و جان و روحم

قربان یک قطره اشک شوقی که عاشقی از خیل عشّاق برایت میریزند!

 

الهی جز تو هیچ نداریم و جز تویی نیست!

خدایا براستی و براستی خبری است در این حوالی؟

الهی محرم رفت و عید قربان نیز

ولی این روزها واین لحظه‌ها

عجیب بوی عید قربان و عطر ظهر عاشورا میاید!

خبری در راه است؟

میخواهی دوباره قربانی ما شوی؟

باز میخواهی برای ما قربانی کنی؟

سور و ساتی در راه است؟!

 

عطر حسین‌‌ می‌آید!

شمیم مسیح!‌

و بوی مهدی!‌

جان و روحم? فدای خاک قدومشان!

و فدای خاک پاک پای یارانشان!

سلام ویژه‌ات بر جملگی قربانیانت!

خدایا حس میکنم

این لحظه عاشوراست و اینجا کربلاست همین‌جا و همین‌لحظه!

ما را نیز از جمله قربانیانت

و یا قربانیان قربانیانت بپذیر!

 

الهی اگر اسماعیل نیستیم

حتی برّه‌ای برای ابراهیمت نیز نیستیم؟!

خوشا به سعادت گوسفندان قربانی‌ات!

والله که از گوسفند کمترم اگر قربانی‌ات نگردم!

 

یا للعـجــب یا للعـجــب اربـاب دقّ‌الباب کرد

بــه بــه صـدای پای او قنـد دلـم را آب کرد

ای دوستان آبم دهید رو سوی محرابم نهید

شاهد میاید بر شهید صبرش مرا بیتاب کرد 

یا شاهد و یا شهید!

 




موضوع مطلب :
سه شنبه 90 شهریور 8 :: 4:4 عصر ::  نویسنده : حسین اخوان

خدای عزیزم!

الهی! 

چون آنچه در آسمانها و زمین است مال توست،

لاجرم من هم مال تو هستم!

خدایا من مال تو هستم و برای تو هستم! 

و بنده‌ی ویژه‌ی تو هستم!

خدایا بنده‌ی خاص و مخصوص تو ام!

خدا مال من است و من مال خدا هستم!

خدایا قند دلم آب شد!

الله خدای مهربانم!

چون تو از من به من نزدیکتری،

لاجرم بخشش و کرم تو از اعمالم به من نزدیکتر است!

من به بخشش و مهربانی تو سخت ایمان دارم و نزدیکم!

خدایا چقدر مسرورم کرده‌ای!

چقدر نابم و شرابم و عطشناکم!

خدایا فرموده‌ای که بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را!

خدایا از تو خواسته‌ام که عاشقترین عاشق تو باشم

و نابترین عشق تو باشم!

لاجرم عاشقترین عاشق تو هستم!

و نابترین عشق تو ام!

خدایا من عشق تو هستم!

و خدایا تو عشق منی!

دارم عشق میکنم!

 میدانم که سوخت و سوز دارد و دیر و زود ندارد!

خواسته‌ام و تو اجابت کرده‌ای حتی پیش از خواستنم

و خود خواستی که چنین بخواهم تا اجابتم کنی!

تو گفتی باش و ناگاه دیدم که هستم!

خدایا تمامی سرورانم را -که خود بخواهند- عاشقترین عاشق خود کن!

ایمان دارم که تو اجابتمان کرده‌ای!




موضوع مطلب :
سه شنبه 90 شهریور 8 :: 4:2 عصر ::  نویسنده : حسین اخوان

خدا جانم سلام !

ای خدا ! ای مهربانترین مهربانانم !

ای خدا ! ای تنها مهربان و یکتا بخشنده‌ام !

به خدا که دوستت دارم خدا !

ای خدای رحمن و رحیم !

ای که عاشق تمام نامهای تو ام!

یا لطیفِ جبار و یا عزیزِ قهار!

خدا جانم ! به کدام نام بخوانمت که بیشتر دوستم داشته باشی؟

خدایا دوست داری به چه نامی بخوانمت؟

ای که بهترین نام‌ها از توست!

و ای که نکوترین نام‌ها توراست!

ای نکونام ترینم!

به کدام نام نکویت بخوانم که خیره نگاهم کنی؟

چگونه باشم که دلخواه تو باشم ای دلخواهترین؟

الله جانم دوست داری چگونه صدایت کنم و چگونه بخوانمت؟

خدا ! چگونه گوش کنمت و بشنومت و بنیوشمت؟

خدا ! چگونه ببینمت و نگاهت کنم و مشاهده ات کنم و دیدارت کنم؟

خدا ! چگونه حست کنم و لمست کنم و در آغوشت گیرم؟

خدا ! چگونه بخورم بنوشم و بیاشاممت خدا؟

چگونه ببویم و استشمامت کنم؟

خدا ! چگونه‌ات باشم خدا؟

به خدا که دوست دارم از بنده‌ات راضی باشی خدا !

یا سریع الرضا !

ای رضا ترین و راضی ترین !

خدایا بکدامین نامت بخوانم که دوست‌ترم بداری؟

خدایا تو را به عظیم‌ترین نامهایت و به اسم اعظم ات میخوانم !

خدایا تو را به آن نامهایی که مقربینت و اولیائت میخوانند میخوانم !

خدا جان تو را به اسمائی که پیامبران و رسولان و امامانت میخوانند میخوانم !

خدا جانم تو را به نامی که خودت خود را بدان میخوانی میخوانم !

و خدا جانم بدان نام قسمت میدهم و استدعا میکنم

 که بود و نبود مرا در خودت محو کنی !

خدا جانم خود فرموده‌ای که : «ادعونی استجب لکم» !

خود خواندی‌ام و خواستی که اینچنین بخوانمت و اینچنین بخواهمت !

خدایا !

 خودت خواسته‌‌ای !

پس تو را به خواسته خودت قسم یا الله !

مرا در بود خودت نابود کن !

مرا در خودت بمیران !

شـیـریـن ز کـَرَم بکـُش تو فرهـــاد مرا     از ریشــــــه بکن به تیشــه بنیاد مرا

یک حرف ز شرک در وجودم جاریست     این بـودِ مـــــرا بگیـــر و الحـــاد مرا

الله

خدا

هو

حی




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   >